رمضان

کوله بارت بربند
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم
می شود آسان رفت
می شود کاری کرد که رضا باشد او
ای سبکبال
در این راه شگرف
در دعای سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جا مانده بسی محتاجم

نوشته شده در ساعت توسط مهلا|






رمضان شهر عشق و عرفان است * * * رمضان بحر فیض و احسان است
رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن * * * گــــاه تــــجدید عهد و پیمان است
رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور * * * در گذرگاه هــر مــــسلمــان است
رمــضــان چــلچــراغ نـــور افـشان * * * در شبــستان قلــب انـسان است
مـــاه تــحکــیــم آشنـــایــــى هـــا * * * مــاه تعــطیل قــهر و حرمان است
مـــاه شـــب زنــده دارى عـشــاق * * * مــاه بــیــدار بــاش وجــدان است
مـــاه اشــک و خـروش و ناله و آه * * * راه برگــشت هــر پــشیمان است
مــــاه آســـایــش قــلــوب بــشــر * * * مــاه پــالایــش تـــن و جــان است
مــــاه تــسلیــم در بــــر خـــالـــق * * * مــاه تــمریــن کــار نــیـکــان است
رمضــان چــشمــه عـطــاى خـــدا * * * ماه عفو و گذشت و غفــران است
رمــضــان رهــنـــمــا و راه گــشــا * * * بهــر گــم گـشتگان حـیــران است
رمــضــان شــاخسارى از طــوبـى * * * غرفه اى از بــهشـت رضوان است
رمــضــان بــارگــــاه (بــســم ا...) * * * جلــوگاه (رحیـم) و (رحمان) است
مــاه تـــحصیــل دانــش و تــقــوى * * * گــاه تــطهـیــر و راه ایــمـان است
مــــاه اکـــرام عـــتــرت و قـــــرآن * * * مــــاه اطفــــاء نــــار نــیــران است
عیــــد مســعــود زاد روز حــســن * * * روز پــر فــیــض نــیــمــه آن است
شــب قــدرش ســلام بــر مــهدى * * * تــا بــه فـجرش که نور باران است
مـــغــرب آفــتــاب عــمــر عــلـــى * * * مشــرق مــــاهتــــاب قــرآن است
در چــنین مه که انس و جان یارب * * * بر سر سفــره تــو مــهــمـان است
نظـــرى ســوى دردمنــدان کــــن * * * اى کــه نــامـت شفا و درمان است
بــــارالــها بــــه درگــه کــــرمـــت * * * سائــل خــستــه دل فـراوان است
کشــــور مــــا بــهشت زهــرا شد * * * بس کــه پــر لاله خــاک ایران است
اى خــــــدا آرزوى ایــــــن امـــــت * * * جشــن پــیــروزى شــهیــدان است
واى بــر حـال آن کسى که حسان * * * خــصــم قــرآن و یـار شیطان است

نوشته شده در ساعت توسط مهلا|


رمضان آمد و ماغرق گناهیم هنوز
همه ویرانه دل آلوده نگاهیم هنوز

رمضان تا رمضان هیچ نشد حاصل ما
جمله سر گشته و درمانده ی راهیم هنوز

غرق دریای گناهیم ولی مست نگاه
ما که از روز ازل مست نگاهیم هنوز

گنه ما نبود گر دل ما سوخته نیست
بیدلانیم که جز عشق نخواهیم هنوز

از سر زهد و ریا در پی نامیم ولی
در بر اهل نظر چون پر کاهیم هنوز

ماه مهمانی دلدار شد و رونق عشق
هر سحر در طلب حسرت و آهیم هنوز

عمر بیهوده شد و بر سر غفلت اما
همچنان منتظر رؤیت ماهیم هنوز

چه بس آید رمضان ها که غریبانه به خاک
خفته در حسرت اسحار به آهیم...


نوشته شده در ساعت توسط مهلا|

به سفره افطار خیره شده ام به کاسه ی شله زرد که با دارچین روی آن نوشته اند یا علی.

به بشقاب رنگینکونانوپنیر وسبزی وقدحی پر از آش رشته که با کشک وزعفران تفت داده شده تزیین شده وبه استکان چای.

خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟

من در هر برگ این سبزی ها در میان شاهی وتره واین تربچه ها دستان پر مهری را میبینم که عاشقانه بوته ها راپاییده اند.

به نور آفتاب ،آب،خاک،وهوایی که ذره ذره به خورد این سبزی ها رفته فکر میکنم که قرار است سهم من باشند وبه آخرین شبی که سبزی ها مهمان ان باغچه بودند،شاید در خانه ای قدیمی با تیرهایی در سقف و ایوانی که مهتاب وبوی عطر خوش سبزی ها را با هم پیشکش آن آدم های زحمتکش کرد تا خستگی روز از تن شان به در رود.

توبگوچند ذره نوروعاطفه در این برگ ریحان پنهان است؟

دانه های برنج این شله زرد وامدارمهر چند زن و کدام شالیزار است؟

فکرش را بکن آفتاب وآب وخاک سیصد سال پیش در دانه های خوش طعم وبوی دارچینصبر کرده تا امروز گوشه ای از سلولهای تن مرا بسازد.

عرق چند گل سرخ گلاب شد تا قطره هایی از آن این شله زرد را معطر کند؟

روی بادام های کدام درخت نام من نوشته شده بود؟

من خوشه های زرد گندم را در این قرص نان به وضوح میبینم روزی در آن مزرعه در بادمیرقصیدند وموج دستان دخترکان زیبای روستایی که در میان آن گندم زار بازی میکردند را حس میکنم.

به بشقاب رنگینک و خرما نگاه میکنم که شیره ی خاک خطه ی گرم جنوب را با صبر دستان آن مرد آفتاب سوخته در خود جای داده است تا کامم را شیرین کند وبه نخلمقاوم این اولین درختی که در کودکی شناختمش فکرمیکنم وبه بوته های چای ودشتهای باران خورده ای که دانه های بنشن این آش را در خود پرورانده اند.

کاش میدانستم این چند دانه نمک سفید از کدام دریا ،کدام کوه به این سفره رسید.

بگوموج صدای کدام شبان آن گاو را به علفزار هی کرد تا پر شیر شود واین تکه پنیرقسمت من باشد؟

یا علی تو به خدای روزی دهنده بگو که بیش از این چشمم را بینا و زبانم را شکر گزار کند.
نوشته شده در ساعت توسط مهلا|


جملات زیبا گیله مرد


مژده ای دل که باز ماه خدا آمده است
ماه نورانی دل ماه صــــفا آمده است
غل و زنجیر شده اند لشکر شیطان لعین
بهر آزادی ز هر دام بــــلا آمده است
دهه اول او رحـمت و نـور است و کرم
رحمتش بهر عباد ماه سخـــا آمده است
دهه اوسط او بخشش و غـــفران گناه
پاکی از کوه گناه ماه عطـــا آمده است
قول فخر رسل است مزد دهند آخر کار
بهر پرداخت بها ماه جــــزا آمده است
دوری از نار و جـهنم بودش مزد صیام
مزد مهمان زخدا خوب و بجـا آمده است
چو بفرموده خـدا بهر رسولش تو بدان
اجر روزه چو منم ماه لقــــا آمده است
عاشقان در جهت کسب رضامندی دوست
در نماز ند و دعا ماه رضــــا آمده است
قدر قدرش ز هزار ماه زیاد است و فزون
جبرئیل بهر سلامش ز سمـــا آمده است
صاحب خانه خداوند کریم است و رحـیم
انس و جن بین که بر خوان خدا آمده است
در مه جود و کرم نیــکی ز هفتاد باشد
از برای من و تو فضل خـــدا آمده است
رمضان آیه قرآن شده نـازل به رسول
پرتو افشانی نورش ز حـــرا آمده است
اسد عاصی و بیچاره دعا کن شب و روز
ماه مقبول دعا ماه خـــــدا آمده است
اسداله تعالی رودی

نوشته شده در ساعت توسط مهلا|


آخرين مطالب
» رمضان
» رمضان
» شعر
» رمضان
» شعر زیبا درباره ماه رمضان , شعر زیبا درباره ماه رمضان

 Design By : Pichak